فراشُد
لایه اول:
به یاد دارم کودکیام را در یزد و کارگاهی قدیمی را که زنان آنجا فرش میبافتند. یکی از زنها که چهرة رنج دیده داشت از روی نقشه نگاه میکرد و با ریتم فریبنده (انگار شعری را دکلمه میکرد) نقشه را میخواند و دیگران نخهای رنگارنگ آویزان را از دار قالی بر میداشتند و رنگها با حرکت دستها در هم می آمیخت و فرشبافته میشد.
نخهای رنگارنگِ کنار هم که از دار قالی آویزان بودند و به حرکت دستها گره میخوردند، زیر نور، برای من از نقوش روی فرش جذابتر به چشم میآمد. این خاطره سالها بعد، وقتی برای اولینبار «رنگینکمان» را در آسمان یزد دیدم و میخکوب شدم، گره خورد.
لایة دوم:
کارهای اولیة این پروژه ملهم از رویدادهای فوق و منسوجات است اما در یک «فراشُد»، موضوعی که بعدها مورد مطالعه قرار دادم، تداخل طیفهای نقاشی با ساحتهای «مکان~ فضا» بود. پرسش این است که چطور میتوان طیفهای «مکان ~ فضا»را در نقاشی لایهبندی کرد؟
تابلوهایی که در ساحت این پرسش تولید شدهاند، تلاشی است برای تداخل این ایدة مفهومی از طریق مدیوم نقاشی.
آنیما احتیاط